سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت (به انگلیسی: Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street) یک فیلم درام موزیکال به کارگردانی تیم برتون و محصول سال ۲۰۰۷ آمریکا است. جانی دپ و هلنا بونهام کارتر در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
این فیلم ششمین همکاری جانی دپ و تیم برتون است.
سوئینی تاد در اسکار هشتادم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی هنری، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جانی دپ و همچنین نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین طراحی لباس شدهاست.
در ادامه به برسی فیلم سوئینی تاد می پردازیم...
داستان فیلم
بنجامین بارکر (جانی دپ) آرایشگریست که که یک قاضی بدطینت به نام تورپین (آلن ریکمن) او را از خانواده اش جدا و به جای دیگری تبعید کرده است. او بعد از ۱۵ سال با نام مستعار سوئینی تاد بازمی گردد تا از کسانی که باعث جدایی او از همسر و فرزندش شدهاند انتقام بگیرد. پس از بازگشت به محل زندگی همسرش می رود که در حال حاضر زنی به نام خانم لاوت (هلنا بونهام کارتر ) در آن یک شیرینی پزی راه اندازی کرده و در آن پای گوشت می فروشد. او از طریق خانم لاوت مطلع می شود که همسرش «لوسی» خودکشی کرده و تورپین دختر او را تحت سرپرستی خود گرفته و سالهاست که او را در خانه زندانی کرده است.
او مغازه آرایشگری خود را در طبقه بالای شیرینی پزی خانم لاوات باز میکند و با این فکر که روزی با یک نقشه تورپین را به مغازه کشانده و او را در آنجا به قتل برساند شروع به کسب و کار می کند. آنتونی ملوانی که در سفر بازگشت تاد به وطنش او را همراهی کرده عاشق دختری بنام جوآنا میشود.جوآنا همان دختر سوئینی تاد است که نزد قاضی زندانی است. قاضی نیز عاشق جوآناست و پیش از خواستگاری از او با نقشه تاد برای اصلاح به مغازه او میرود. تاد قصد کشتن او را دارد اما موفق نمی شود. سوئینی سخت خشمگین است و روان پریش میشود و تمام لندن را مقصر میداند. تاد بسیاری از افرادی را که به مغازه او می روند به قتل رسانده و جسد فرد مرده را با همکاری خانم لاوات به داخل کورهٔ شیرینی پزی و در آنجا تبدیل به پیراشکی می کند و به مردم می فروشد.
آنتونی می فهمد که تورپین جوآنا را در تیمارستان زندانی کرده. او به بهانه ساخت کلاه گیسی از موهای دیوانه ها به تیمارستان میرود و جوآنا را فراری می دهد. او جوآنا را به شکل یک پسر درمی آورد و در آرایشگاه تاد در یک صندوق پنهان می کند. تورپین از فرار جوانا خبر دار میشود و با توجه به اینکه از عشق آنتونی و دخترش و همچنین رابطه آنتونی و تاد با خبر است به سلمانی تاد میرود و تاد به او پیشنهاد اصلاح میدهد. او اطمینان میدهد که جوآنا به خانه باز میگردد و با او ازدواج میکند. تورپین خوشحال میشود و اجازه اصلاح میدهد و تاد در همین فرصت تورپین را به قتل می رساند.در همین حین زن گدایی که از مدت ها پیش به رفتار تاد مشکوک شده به مغازه تاد می رود و تاد او را نیز به قتل می رساند. تاد متوجه جوآنا نیز که در آنجا پنهان شده نیز می شود. جوانا و تاد که همدیگر را نمی شناسند با همدیگر درگیر می شوند اما تاد برای کمک به خانم لاوت ترک که در حال فریاد کشیدن است مغازه را ترک می کند و جوانا می گریزد. تاد لاوت را می بیند که قاضی در لحظات آخر زندگی خود به دامن او چنگ زده و مرده است. تاد جنازه ها را وارسی میکند و لاوت تنور را آماده میکند. تاد ناگهان می فهمد که زن گدا، زن او لوسی بوده است که بعد از خودکشی زنده مانده اما مجنون شده. او که خانم لاوت را مقصر این حادثه می داند او را به داخل تنور میاندازد. سپس زن مرده خود را در آغوش میگیرد و می گرید. پسری که لاوت و تاد به فرزند خواندگی قبول کردند در این لحظات متوجه قاتل بودن تاد شده و او را در همین حین میکشد و این فیلم تلخ با مرگ سوئینی به پایان میرسد.
نقدی بر سوئینی تاد
فیلم سوئینی تاد ایده ی بکری دارد تلفیق دو ژانر کاملا متضاد موزیکال و اسلشر میتواند زمینه پیدایش یک فیلم متفاوت را فراهم کند برتون قصه گوی خوبی است و این را بارها و بارها نشان داده است و به همین دلیل است که بیشترین دوستداران او کودکان هستند اما در این جا برتون با این که قصه ای را روایت کرده اما بسیاری از شخصیت های فیلم هستند که قصه ی آنها سربسته میماند اما چرا برتون آگاهانه از روایت قصه آنها اجتناب ورزیده و در نگاه نخست و سطحی فیلم را ناقص از نظر فیلمنامه نشان داده است؟
سوئینی تاد ماجرای یک آرایشگر است که مشتریانش را سلاخی میکند و به همرا دوستش که زنی پیراشکی پز است یعنی خانوم لاوت از آنها پیراشکی می پزد.
شخصیت های منفی برتون در واقع نوع شخصیت پردازی خاصی دارند که در این فیلم نیز کاملا رعایت می شوند. این شخصیت ها اکثرا مطرود جامعه هستند اما برتون این شخصیت ها را به طور ذاتی پلید و بد ذات نمی داند. فیلم در فضای اندوه بار و ابری لندن می گذرد و این فضا بیش از هر چیز روایتگر درون اندوه بار سوئینی است.
وقتی ما در ابتدای فیلم به گذشته می رویم و زندگی زیبای سوئینی را می بینیم دیگر از آن هوای گرفته و ابری خبری نیست و تصاویر کاملا رنگی است و خبر از زندگی زیبا ی او می دهد. اما در چندین سال بعد که سوئینی بر می گردد خبری از رنگ در شهر نیست و هر چه است رنگ سیاه و سپید است حتی در تمام چهره ی زن پیراشکی پز و سوئینی ما به جز دو رنگ سیاه و سپید که کاملا با فضای مه آلود و تیره ی لندن همخوانی دارد فقط یک رنگ را می بینیم و آنهم رنگ قرمزی است که هم در چشمان سوئینی وجود دارد و هم زن آشپز انگار که در این جا به نوعی ما نوستالژِی برتون و تعلق او به گذشته را می بینیم و دلزدگی او از فضای امروز که مانند هوای گرفته ی لندن نشانی از آفتاب در آن نیست.
رنگ قرمز در چشمان تنها رنگی است که از گذشته به جای مانده و به نوعی رنگ خون و نشان انتقام است که با سوئینی است سوئینی تیغش را به سمت دنیای بیرون نشانه می رود او نه تنها قاضی که اصولا مردمی را که جهانی اینگونه اندوه بار را ساخته اند مقصر می داند و شایسته ی انتقام و وقتی در انتقام از قاضی نا موفق می ماند دیگر هر آنکس را که می تواند می کشد در این جا سکانس درخشانی وجود دارد جایی که مردی با خانواده اش برای اصلاح آمده و تیغ سوئینی گلوی او را نمی برد بلکه صورتش را اصلاح می کند دلیلش شاید کودکانی است که همراه مرد هستند و نشانی از معصومیتی از گذشته دارند که سوئینی به آن عشق می ورزد.
سوئینی در بدو ورود به لندن پیش زنی می رود که او هم همچون او مطرود جامعه است او هم رنگی از انتقام در چشمانش نمایان است و هم او تنها پذیرنده ی سوئینی است که از جنس خود اوست ما داستان زندگی زن را نمی شنویم اما نوع فضاسازی و شکل آرایش سوئینی و زن هر دو یکسان است و برتون در این زمینه عامدانه از تعریف قصه ی زن و اینکه چرا او به اینوضع دچار است طفره میرود و تنها هدفش تاکید بر این نکته است که زن و سوئینی هر دو از یک جنسند.
نکته ی دیگری که وجود دارد این است که فیلم از افسانه ها و اسطوره هایی که وجود دارد قصد اشنایی زدایی دارد. دختر سوئینی اسیر در دست قاضی دیو صفت است به مانند قصه دختران زیبا رو که در چنگال دیو در کاخی بزرگ اسیرند پسری عاشق اوست و قصد دارد دختر را از چنگال دیو نجات دهد و این هم مضمونی است که ریشه در افسانه ها و اسطوره ها دارد اما از پایان خوش اینگونه قصه ها خبری نیست انگار که آن پایان از برای گذشته و متعلق به همان فضای گذشته ای است که در فلاش بک می بینیم.
در این فیلم برتون عامدانه شخصیت پسر عاشق پیشه و دختر اسیر در چنگال دیو را زیاد نمی شکافد او داستان را همان داستان تکراری و معروفی می داند که از افسانه به جای مانده تعریف او چیزی را به آنها اضافه نمی کند این موضوع خود به اختصار فیلم کمک کرده است. در این جا سوئینی تیغش را برای انتقام تیز میکند و از کشتن لذت می برد. به همین دلیل است که ما هرگاه قصه ی را در گذشته می شنویم ژانر فیلم موزیکال می شود و داستان های زیبا را به شکل شعر و قصه های اسطوره ای می شنویم اما آنگاه که به حال می آییم ژانر فیلم از حالت موزیکال خارج شده سبکی آزار دهنده همراه با خونریزی کشتن و لذت کشتن را به خاطر می آورد.
از دیدگاه برتون دیوی که در افسانه ها وجود داشته در این جا و در دنیای معاصر دیو قانون و شاید به نوعی واقعیت است و شغل قاضی کاملا عامدانه برای شخصیت پلیدی که ما به ازای دیو افسانه هاست انتخاب شده است. واقعیتی که قربانیانش سوئینی و زن پیراشکی پز هستند قانونی که انگار رویا و شعر و آفتاب و رنگ و زیبایی را غصب کرده و زندگی چنین اندوه بار را برای سوئینی به ارمغان آورده است قانونی که ثمره ای از دنیای مدرن امروز است و همین قانون است که ارمغانش خشونت و جنایت است و این موضوع کاملا نشان از دیدگاه پست مدرنیستی برتون دارد که آشکارا نه در این فیلم که در اکثر فیلم هایش نمایان است.
پسر کوچکی که با سوئینی و زن پیراشکی پز آشنا می شود نماینده ای از معصومیت و کودکانی است که در فیلم های برتون به آنها پرداخته می شود اما این بار کودکان را از دیدن فیلم باز می دارد جایی که سوئینی می خواهد به سلاخی ارباب کودک که مردی کلاش است بپردازد کودک را دور می کند حتی او را با دارویی که زن به کودک می دهد می خواباند و برتون است که انگار دارد به کسانی که فیلم را می بینند پیام می دهد که کودکان را دور کنند و این برتون، برتونه دوست داشتنیه کودکان و برتونه کارخانه ی شکلات سازی و یا ماهی بزرگ نیست این جا قرار است خون ریخته شود و انتقام گرفته شود و جالب است اولین انتقام هم از کسی گرفته می شود که نماینده ی استثمار کودکان است.
کودک تا پایان فیلم متوجه ماجرا نیست هیچ گاه خشونت در جلوی چشمان او انجام نمی شود و در پایان همین کودک هم است که از سوئینی که شاید نمادی از خود برتون است انتقام میگیرد و اورا میکشد .
این انتقام شاید که تنبیه است که برتون برای خودش در نظر گرفته است بابت کودکانی که معصومانه به امید دیدن برتونه شکلات ساز سوئینی سلاخ را می بینند.
خانم لاوت زن پیراشکی پز عاشق سوئینی است او در رویاهایش که رنگی است تشکیل خانواده را با سوئینی می بیند و در رویایش رنگ لباسش فرمز رنگ به رنگ عشق می شود. عشق می تواند او را از تنهایی و سیاهی نجات دهد به همین دلیل به سوئینی نمی گوید که زنش زنده است اما سوئینی با چهره ای بی حس با لباسی که همچنان به دو رنگ سیاه و سپید است و با موهایی که خطی سپید بر آن به زیبایی این سیاه و سپیدی را القا می کند حتی در رویا همچنان نشانی از رنگ با خود ندارد.
فصل پایانی سکانس درخشانی است جایی که سوئینی می فهمد که زنش را سلاخی کرده است و لاوت او را فریب داده است لاوت به سوئینی می گوید بیا همه چیز را فراموش کنیم بیا زندگی کنیم در کنار دریا یک زندگی خوش اما سوئینی لاوت را در کوره می اندازد و به او می گوید زندگی واقعی در آنجاست. این سکانس انتقام سوئینی و ساید برتون است از واقعیت و از زندگی واقعی که رویا را غصب میکند و از زندگی مدرن امروز که نشانی از رویا و داستان ندارد. تنها بازماندگان داستان خونبار برتون دختر و پسری هستند که انگار از رویاها و از داستان های افسانه ای به این دنیای واقعی پرتاب شده اند و کودکی معصوم که از سوئینی و از دیدگاهی دیگر برتون انتقام میگیرد.
حواشی
۱- سوئینی تاد: آرایشگر شیطان صفت خیابان فلیت بی شک تلخترین و سیاهترین فیلم دوره کارگردانی برتون است. از برجستهترین نکتههای درام فیلم:
- ماجرای آنتونی و جوآنا که به هم نرسیدند.
- شعرهایی که در طول فیلم خوانده میشود روانپریشی و میزان افسردگی خواننده رابه نمایش می گذارند.
- خود زخمهایی که تاد در فیلم بر میدارد به نوبه خود درام هستند.
- خانم لاوت و عشق پنهانی او نسبت به سوئینی تاد.
۲- سوئینی تاد دقیقا عکس فیلم «ادوارد دست قیچی» میباشد. در آن فیلم ادوارد به شهر میآید و قصد دوستی با مردم را دارد. سوئینی به لندن میآید تا با مردم دعوا کند.
۳- به لحاظی میشود گفت که موفقیت فیلم سوئینی تاد به موزیک آن مدیون است. استفان سندهایم و گروه نوازندگی آنها و اجرای فوق العاده بازیگران بر فضای سرد فیلم اثر مثبت دارد. اما تماشاگران انگلیسی اعتراض کردند زیرا در تریلر تبلیغاتی فیلم موزیکال بودن فیلم تا حد زیادی مخفی شده است.
۴- دپ به دلیل بیماری دخترش نتوانست در فیلم بازی کند اما فیلمبرداری به سه ماه بعد موکول شد و در آخر ششمین همکاری تیم برتون و جانی دپ تکمیل شد.
۵-در اصل ریشه اصلی فیلم به نمایشی موزیکال در سال ۱۸۲۹ باز می گردد.
۶- کرک هانیکات منتقد هالیوود ریپورتر به خشونت جاری در فیلم اشاره میکند و مینویسد: « خون و موسیقی درکنار هم آزاردهنده هستند و کاملا برخلاف انتظارات. برتون لختههای خون را به صورت تماشاگرش میپاشد تا تماشاگر جنون و خشم سوئینی را حس کند. برتون با همکاری جانی دپ، سوینی تاد را گودالی تیره و تار میسازد پر از خشم و نفرت که در نوع خود قابل توجهاست. جانی دپ با بازی محکم و صدای شگفت آورش سوینی تادی برای همیشه است. »
بازیگران فیلم
جانی دپ (سوئینی تاد)
هلنا بونهام کارتر (خانم لاوت)
آلن ریکمن (قاضی ترپین)
تیموتی اسپل (بامفورد)
ساچا بارون کهن(پیرل)
نظرات شما عزیزان:
ساینا
ساعت23:53---3 فروردين 1394
درود !
از نقدی که نوشتید لذت بردم . به نکات خوبی اشاره کردید . فیلم رو دوست داشتم و خوب تیم برتونه دیگه جز این هم نباید انتظار داشت متشکرم
movie lover
ساعت17:30---16 بهمن 1393
ممنون از اطلاعاتتون. فيلم سوئيني تاد يكي از بهترين فيلمهاي تيم بورتون بوده و خواهد بود. از پايان اين فيلم هم خوشم اومد، چون كاملا واقعگرانه بنظر ميرسيد و فكرميكنم بهترين سرنوشت براي سوئيني تاد همون بود كه بميره چون نميتونست با كشتن زنش به زندگي ادامه بده
K
ساعت0:13---20 مهر 1393
آنتونی و جوآنا آخرش به هم رسیدن(لطفا تصحیح کنید)
پریسا
ساعت4:04---9 مهر 1393
به نظرم سکانس پایان فیلم ,کشته شدن تاد به دست اون کودک که از همون چاهی که خون وفاضلاب ازش رد میشه بیرون میاد به این معنیه که حاصل چنین جامعه ای که غرق در زشتی و انتقامه چنین کودکیه و این که انتقام یک مسیر بی فرجامه و در نهایت گریبان خودمونو میگیره...
Elsa
ساعت3:13---13 تير 1393
Hi.matalebetun jaleb bud.b nazare man tim kheiliam khase.b khusus idehash!kheili ha hastan k az nazare ravani mese "todd"hastan. Tim un daste az adamaro b tasvir keshide.man k estegbl mikonam.good luck every body
معین
ساعت1:43---28 مرداد 1392
گرته برداری از داستان کنت مونت کریستو دوما با کمی تغییر بود.در آنجا هم قاضی زن کنت مونت را از وی جدا میکند و او را به بیرون و دور دستها تبعید کرده و....
بخواهم کل داستان رو مقایسه کنم از حوصله خارج هست.از موارد منفی فیلم کشتن بیرحمانه هست ایم امر در فیلمی بدون هشدار اولیه نمایش گذاشته شده.بدون هنر پردازی خوبی قاضی به مغازه ای که بدبینانه بیرون رفته بود برمیگردد مثل احمقها تا مثلا اصلاح شود.آخر فیلمم بد تموم شد
کاش حوصله نقد بیشتر بود برای بیان
پاسخ:
نظرتون محترمه ولی برای همه نقد های منفیتون دلیل دارم اولا اینکه تیم برتون همیشه فیلم هاش اقتباس از داستان های قدیمیه و به میل خودش در داستان تغییراتی رو ایجار میکنه.کشتن بی رحمانه؟!! شما تئاتر سوئینی تاد رو اگه ببینید چی میگید دیگه. این فیلم به همین علت زیبا شده که بیننده اصلا توقع همچین صحنه هایی رو نداره در مورد پایان فیلم اینکه همیشه تیم برتون مخالف پایان خوش بوده و این فیلم هم یکی از بهترین پایان ها رو داره .انتقام اون پسر به عنوان نماینده ای از تمام کودکان جهان که چرا تیم برتون فیلمش را طوری ساخته که فقط افراد بالا 17 سال بتونن بینن . ممنون از اینکه سر زدید به وبلاگم
سهیل @
ساعت14:07---19 بهمن 1391
الی بود....مرسی ی ی ی ی ی یپاسخ:خواهش میکنم سهیل جان. ممنون که نظر دادی
RED STAR
ساعت14:28---7 آبان 1391
Oخیلی خفن بود
پاسخ: قابل شما رو نداشت.خیلی ممنون از نظرت .بازم به وبلاگم سر بزن .